۱۴۰۴.۰۶.۲۶

صد و بیست و دومین جلسه «مثنوی‌خوانی»، با ارائه محمدرضا سنگری صبح امروز با حضور علاقه‌مندان به مثنوی در اتاق ۴۰۲ حوزه هنری برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، صدودوازدهمین کلاس مثنوی‌خوانی، با ارائه محمدرضا سنگری صبح چهارشنبه ۲۶ شهریور ماه ۱۴۰۴ در اتاق ۴۰۲ حوزه هنری برگزار شد.

جلسه مثنوی‌خوانی این هفته نیز به رسم تمام جلسات مثنوی خوانی با آواز خوش حشمت‌الله نوروزی هنرمند نگارگر شروع شد. حشمت‌الله ‌نوروزی غزلی از مولانا با مطلع «بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست/بگشای لب که قند فراوانم آرزوست/ای آفتاب حُسن! برون‌ آ دمی ز ابر/ کآن چهرهٔ مُشَعشَعِ تابانم آرزوست/ بشنودم از هوای تو آواز طبل باز/ باز آمدم که ساعدِ سلطانم آرزوست» خواند که مورد پسند و تشویق حاضران در جلسه قرار گرفت.

انسان آرمانی

محمدرضا سنگری با اشاره به غزل قرائت شده توسط حشمت‌الله نوروزی اظهار کرد: این شعر یکی از غزل‌های مشهور مولاناست و آهنگش هم با دیگر غزل‌های مولانا فرق دارد. به طور کل شعرها از لحاظ موزیکالی به دو دسته تقسیم می‌شوند: غزل‌هایی که «جویباری» می‌گویند و از نظرگاه موسیقی شأن نرم و آرامی دارا هستند و معمولا برای طرح مباحثی که انسان نیاز به تأمل عمیق دارد از این دسته اشعار استفاده می‌شود. دسته دیگر اشعار«خیزابی» هستند. اشعاری که آهنگ و ضرب‌آهنگ مخصوص دارند و رقصان هستند و معمولا در تصوف برای «سماع» از آن استفاده می‌کردند. آنچه که در زندگی مولانا وجود دارد بسیاری از غزل‌ها فی‌البداهه و ارتجاعی بوده‌ است. این اشعار از حال شور و مستی که مولانا در آن به سر می‌برد، می‌تراویده و بر زبان مولانا جاری می‌شده است.

وی ادامه داد: سماع شنیدنی است و در آدم حرکت ایجاد می‌کند. بزرگترین نمود عبادی ما که با حرکت همراه است، مراسم حج است. آگاهی و آموزش در حرکت است. پیام در حرکت است.

محمدرضا سنگری: انسان کامل محصول جستجو فراوان و رنج است

این استاد دانشگاه اضافه کرد: این غزل انسان آرمانی را مطرح می‌کند. آرمان انسان، رسیدن به انسان آرمانی است. اینجا منظور از انسان کامل، انسان آرمانی است. مولانا از همان اول به انسان آرمانی می‌گوید: «زین همرهان سست عناصر دلم گرفت/شیرخدا و رستم دستانم آرزوست» در این بیت شیر خدا نماد مذهب و رستمِ دستان، نماد ملیت است. به نظرم درخشان‌ترین شعری که پیوند میان دین و ملیت را مطرح کرده همین غزل مولانا است.

وی افزود: مولانا در شعرش می‌گوید «گفت یافت نمی‌شود جسته‌ایم ما/گفت آنچه یافت نمی‌شود، آنم آرزوست» این بیت یعنی، آن انسان کامل راحت به دست نمی‌آید و محصول جستجو فراوان و رنج است.

ابوالحکمی که ابوجهل شد!

ادامه کلاس مثنوی‌خوانی به قرائت اشعار مثنوی گذشت.

سنگری خلاصه‌ای از مباحث مطرح شده در جلسات گذشته را بیان کرد و گفت: مولانا اینجا قصه قاصد روم که به دیدار خلیفه دوم آمده است و سوالاتی که بین این دو نفر رد و بدل می‌شود را بیان کرده و از این فرصت دیدار، جدی‌ترین پرسش‌های انسانی را طرح می‌کند. یکی از این سوالات موضوع جبر و اختیار است. چنانچه در جلسات گذشته گفتیم مولانا برای مبحث اختیار چند استدلال دارد. مولانا ذهن شبکه‌مند دارد و در ذهن او زنجیره‌ای از مفاهیم زاده می‌شود.

بعد از قرائت ابیات «وانک دستی تو بلرزانی ز جاش/ هر دو جنبش آفریدهٔ حق شناس/ لیک نتوان کرد این با آن قیاس/ زان پشیمانی که لرزانیدیش/ مرتعش را کی پشیمان دیدیش/ بحث عقلست این چه عقل آن حیله‌گر/ تا ضعیفی ره برد آنجا مگر/بحث عقلی گر دُر و مرجان بود/آن دگر باشد که بحث جان بود/ بحث جان اندر مقامی دیگرست/ بادهٔ جان را قوامی دیگرست/ آن زمان که بحث عقلی ساز بود/ این عمر با بوالحکم همراز بود/ چون عمر از عقل آمد سوی جان/ بوالحکم بوجهل شد در حکم آن» محمدرضا سنگری تشریح کرد:  ابوجهل (عموی پیامبر) غرور کاذب علمی داشت. به اندازه‌ای علم داشت که به او ابوالحکم می‌گفتند. پیامبر اسمش را ابوجهل گذاشت. ابوجهل خیلی علم می‌دانست مرجع مردم با مباحث علمی بود. این آدم‌ مقابل پیامبر ایستاد چون غرور کاذب داشت.

محمدرضا سنگری: انسان کامل محصول جستجو فراوان و رنج است

محمدرضا سنگری: انسان کامل محصول جستجو فراوان و رنج است

محمدرضا سنگری: انسان کامل محصول جستجو فراوان و رنج است

محمدرضا سنگری: انسان کامل محصول جستجو فراوان و رنج است

محمدرضا سنگری: انسان کامل محصول جستجو فراوان و رنج است

بیشتر بخوانید:

عبادتتان، عادتتان نشود/ ادب نشانه پاکی است

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha